سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 23363
کل یادداشتها ها : 16
خبر مایه


1 2 >

تحریم حج، به نفع کیست؟


موافقان تحریم حج، برای تحریم دو علت عمده برمی‌شمرند: یکی ضرر اقتصادی‌ است که از تحریم حج بر اقتصاد عربستان وارد می شود و دیگری نگاه داشتن عزت و مقابله با توهین عربستان به زائران ایرانی.
در این میان برخی معتقدند عربستانیها بیش از ما به دنبال تحریم حج هستند «چرا که در شرایط کنونی حکومت عربستان تبدیل به مهمترین حکومت ضد انقلاب منطقه شده است و بهترین کانال برای انتقال پیام انقلاب به درون عربستان همین مناسک حج است.»
از این روی برخی از منتقدان تحریم، معتقدند تحریم حج بیش از آنکه منافع عربستان را به خطر بیندازد ممکن است منافع ایران را با مخاطره روبرو کند، افزون بر آنکه در شرایط فعلی برهم خوردن روابط ایران ـ سعودی بیشتر به سود دولتهایی مانند اسرائیل تلقی میشود. 

                      
سلام


پیامی مربوط به حج فرستاده شد و در ادامه سوالاتی پرسیده شد که یکی یکی بررسیشون می کنیم. فقط به سوال ها پرداختم تا خیلی طولانی نشه

1. آقا حنیف: من مخالف حج هستم چون روش های بسیار موثر تر برای تبلیغ و ارتباط شیعه ها با بقیه مردم وجود دارد. هر حرفی متعلق به زمان و مکانست پیامبر اون زمان نمیتونست برای مردم توضیح بده 1400 سال دیگه دنیا این شکلی میشه و اگر باعث ایجاد اخلاف در دین و بین مردم و دین و مردم و دولت اسلامی میشه حج برین واجبه بابا حج برای این اینقدر مهم بوده که در اون زمان محل تجمع افراد تمام مناطق بوده و افکار و اطلاعات رو میش ه پخش کرد الان من میشینم تو خونم یک کانال ماهواره ای میسازم برای کل دنیا هم پخشش میکنم.

پاسخ: برای پاسخ به این سوال باید ابتدا دید آیا علت وجوب حج تنها خلاصه در تبلیغ دین و اجتماع مسلمانان و مناظره و صحبت می شه یا اینکه این تنها یکی از علل وجوب حج هست؟ بیاید با هم از زبان خود ائمه علل واجب شدن حج و فلسفه اون رو بررسی کنیم.

علی بن موسی الرضا(ع) درباره فلسفه و علل تشریع حج خطاب به فضل بن شاذان می فرمایند: «حج به سوی خدا رفتن و در پیشگاه باری تعالی حاضر شدن است»
حج باطنی که مقصود از زیارت است باعث بروز تحولات اساسی در زائر می شود چرا که مناسک حج سمبلی از مناسک اسلامی است و باعث ایجاد روحیه تقوی در افراد و تربیت نفس می شود.
هدف از آفرینش انسان، معرفت خداست و انسان زمانی به این معرفت دست می یابدکه بوسیله عبادت به تربیت نفس خود بپردازد و حج مشتمل بر تمام نتایجی است که از سایر عبادات چون نماز و روزه حاصل می شود بنابراین در معرفت انسان نسبت به خدا اثری بنیادین دارد.

*کمال طلبی

در ادامه آن حدیث شریف حضرت رضا(ع) سر عظیم حج را این چنین بیان می دارند:«حج زیادت طلبی و کمال خواهی است.»
کمال طلبی در انسان از فطریات مسلم و غیر قابل انکار است و آنچه در مراسم پرفیض حج به ندای فطرت انسان پاسخ می دهد، حرکت انسان بر اساس معرفت الهی به سوی کمال مطلق است.

* حج؛ آغاز حرکتی نو در زندگی

و بیرون شدن از گناهان گذشته و احساس اینکه اکنون باید عمل را از سر گیرد و خویشتن را براى آینده عمر مهیاتر و آماده تر سازد.

* حج؛ تمرین خودسازی

امام هشتم(ع) در ادامه می فرمایند: بر اثر صرف اموال و خستگى بدن و خوددارى از شهوات و لذات حالت فداکارى در راه ادای وظائف بندگى به وى دست می دهد، به برکت عباداتى که در این عمل انجام می گیرد و چهره خضوع و مسکنت و ذلتى که حاجى بر اثر تحمل گرما و سرما به خود مى گیرد، به خداوندگار خویش نزدیک می شود، و دیگر خدا دوستى و خداترسى که در این راه عاید شخص مى گردد، و دیگر برطرف شدن قساوت قلب و گستاخى به خدا و غفلت از یاد حق تعالى، وى امید و آرزو را از مخلوق می برد و همه امید و آرزویش را به خدا منحصر می سازد

* راهی برای ادای حقوق اجتماعی

امام هشتم(ع) در ادامه می فرمایند: حج وسیله ای برای خارج کردن و جداسازی داراییها از یکدیگر و پرداختن حقوق فقرا و مستمندان است.
ادای حقوق مستمندان از راه پرداخت خمس و زکات اموال و لزوم جداسازی اموال قبل از سفر حج علاوه بر انجام واجب الهی باعث می شود تا انسان متوجه اطرافیان خود بوده و حقوقی که خداوند بر عهده او نهاده انجام دهد.
این فراز از پیام حضرت رضا(ع) به زائران کعبه، بعد اجتماعی و لزوم توجه به سایر افراد را یادآور می شود و این ویژگی را که حاجیان از نقاط مختلف برای همدلی در نقطه ای جمع می شوند روشن تر و لزوم فریاد رسی به مسلمانان را دو چندان ساخته و حس انترناسیونالیستی اسلامی را در مسلمین بارور می سازد. رشد این ویژگی در زائران، زمینه ساز وحدت اسلامی و حاکی از بلوغ اجتماعی مسلمین است.

همایش سالانه علوم اسلامی
ثامن الحجج(ع)، «حج» را جایگاه فراگیری فقه و احکام دین و انتقال اخبار پیشوایان (ع) به سراسر جهان می دانند و می فرمایند:
مع مافیه من التفقه و نقل الاخبارالائمه(ع) الی کل صقع و ناحیه، کمال قال ا... تعالی: فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة ینفقهوا فی الدین..
کنگره جهانی حج فرصتی مغتنم برای مسلمین بوجود می آورد تا به معرفی اسلام اصیل به جهانیان بپردازند، امیرمؤمنان (ع) در بیان اهمیت این مسأله می فرمایند: «برای مردم حج را به پا دار و روزهای خدا را به یادشان آور، در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومی با مردم بنشین. آنان که پرسشهای دینی دارند با فتواها آشنایشان بگردان و ناآگاه را آموزش ده و با دانشمندان به گفتگو بپردازد.»

منابع: عیون اخبار الرضا/ باب 34، نیز با همین مضمون روایتی از حضرت رضا(ع) در عیون اخبار الرضا(ع) ج2 ص174 خطاب به محمد بن سنان وارد شده است و بحارالانوار، ج 6، ص 94 و نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی/ نامه67/ فراز اول


2. آقا حنیف: بزارین یک مثال بزنم
فرض کنین در جامعه ای دیکتاتور و بیدین زندگی میکنید
دین داشتن حکمش اعدامست
ایا خدا میگوید بروید نماز جماعت در کف خیابان جلو دادگستری بخوانید ؟

پاسخ: تو این قسمت از صحبتتون فرض مساله رو اینطور گرفتید که اگر خطر جانی برای فرد در مورد حج رفتن وجود داشته باشه عاقلانه و درست نیست که به اون مکان برید. خب باید گفت که در مورد مساله حج هم همینطور هست و اگر امنیت راه و از طرفی امنیت در خود مکه تامین نباشه اصلا حج بر اون فرد واجب نمیشه و اگر بره حرام هم خواهد بود لذا این حرف شما در مساله ما وارد نیست چون اصلا از شرایط وجوب حج تامین بودن امنیت هست درحالیکه شما فرض رو بر نبودن امنیت گرفتید.

3. آقا حنیف: 35 دقیقه قبل داخل کانال شخصی شاهین نجفی این ارسال شد  تا الان بیش از 5 هزار فایل ارسال کردن مردم این یعنی قدرت رسانه

پاسخ: ابتدا باید بگم که اگه شما تو کانال ایشون جوین شدید چون تعداد اعضای کانال رو با این کار زیاد می کنید و این تصور وجود داره که فقط افرادی که با عقاید ایشون موافق هستند عضو کانال ایشون می شن، بهتون توصیه می کنم از اون کانال خارج بشید چون عقاید شما هیچ ربطی به عقاید ایشون نداره و با زیاد کردن اعضای کانالش ناخواسته تقویتش می کنید که از لحاظ شرعی درست نیست، این در مورد کانالای با محتوای ضد دینی دیگه هم صادقه.
اما اینکه رسانه های جمعی امروزه خیلی قدرت بیشتری داره هیچ شکی درش نیست ولی خب آدم خودش رو از چاله توی چاه نمی اندازه، ما متاسفانه در امر رسانه های جمعی به شدت ضعیف هستیم و اصلا شبکه های ماهواره ای که تبلیغ وهابیت می کنن که به زبان های مختلف هم هستند قابل مقایسه با شبکه هایی که تبلیغ شیعه و پاسخ شبهات رو می دن نیست لذا حتی اگر تنها علت وجوب حج اجتماع مسلمین و تبلیغ شیعه بود (گرچه با توجه به مطالب بالا دیدید که تنها یکی از عللش هست) تعطیلش خودزنی بود.
 گرچه حتی اگر رسانه قوی هم داشتیم (که متاسفانه نداریم) بازم دلیل نمی شد این موقعیت طلایی رو از دست بدیم و تبلیغ چهره به چهره که از بهترین نوع تبلیغ هست رو رها کنیم لازم هم نیست مبلغ بفرستیم همین که ببینن یکی مثل شما که شیعه هستید همون قرآن رو می خونید و کارای کفر آمیز نمی کنید کافی هست. همونطور که با اینکه وهابیت موسسات مختلف در کشور های مختلف داره و شبکه های به شدت قوی و منظم و زیادی در ماهواره داره، با این حال سالیانه خرج بسیار بالایی برای چاپ کتاب برای تخریب شیعه و تربیت مبلغ و توزیعش بین حاجی ها در زمان حج می کنه به طوری که افرادی که به حج می رن می بینن که در گوشه گوشه مسجد الحرام مبلغین وهابی در حال طرح شبهه در مورد شیعیان هستن و به صورت کاملا حرفه ای کفر شیعه و از اون بالاتر حلال بودن خونش! رو اثبات می کنن و وقتی اون افراد به کشور خودشون بر می گردن کوچک ترین تاثیرش عدم واکنش نشان دادن به کشتن شیعه ها براشون خواهد بود اگر خودشون با به دست آوردن قدرت به این کار دست نزنن و عضو گروه های مسلحی که بر علیه شیعه فعالیت می کنن نشن!

4. محبوبه خانم: عدم شرکت ایرانیها چه سودی برای عربستان داره؟

پاسخ: معاون حج و عمره سازمان حج و زیارت در خصوص میزان سودی که حضور عمره‌ گزاران ایرانی برای عربستان دارد، گفت: قدر مسلم حضور زائران ایرانی برای عربستان سود مالی دارد اما کشوری که بیش از 700میلیارد دلار پول نقد در بانک‌های کشورهای مختلف دارد و برای ضربه زدن به سایر کشورها قیمت نفت خود را کاهش داده و نفتش را حراج می‌کند هیچ نیازی به سود حضور زائران ایرانی در عمره ندارد؛ چرا ما باید در این فضا حرکت کرده و به آن دامن بزنیم؟

خدرنژاد با تأیید این مطلب که عربستان از عدم حضور زائران ایرانی در عمره خوشحال می‌شود چرا که پای شیعیان را از حضور در مسجد‌الحرام و مسجد‌النبی کوتاه می‌کند، گفت: آنها حاضر هستند دو برابر پولی که ما هزینه می‌کنیم را پرداخت کنند تا ما به عمره نرویم ولی چون به صورت رسمی نمی‌توانند مانع شوند، ترفند‌های مختلف دیگری را به کار می‌گیرد.                                                                      خلاصه مساله حج یک رسانه طلایی برا عربستان محسوب میشه و به شدت روش سرمایه گذاری کرده و می کنه حضور ما همیشه براشون ایجاد مشکل می کنه و تبلیغاتشون رو خنثی می کنه و اونها شدیدا به دنبال کم کردن حضور ما هستن  تا این حد که چادر ایرانی ها رو بسیار دور تر از بقیه و جدا قرار می دن و در کنار آفریقاییها تا هیچ ارتباطی با هم نتونن برقرار کنن


  


حضرت امام در دهه چهارم عمرشان به نجف اشرف سفر می کنند؛ در آنجا میهمان بزرگانی می شوند... ایشان از مرحوم شیخ نصرالله خلخالی می خواهند که مقدمات انجام ملاقاتی با آیت الله قاضی طباطبایی را فراهم کنند. ظاهرا در آن دیدار، آیت الله قاضی آنطور که شایسته بود احترام نکردند و صرفا مطابق معمول رفتار می کنند و همچنین مرحوم قاضی مطابق عرف رایج از امام بازدید نمی کنند. پس از چند ماه اقامت در نجف، امام آماده عزیمت به ایران می شوند. ایشان به آقای خلخالی می گویند من مجددا می خواهم به دیدار آقای قاضی بروم. او پاسخ می دهد ایشان دفعه قبل رفتار گرمی نکردند، بازدید هم پس ندادند دلیلی برای دیدار مجدد وجود ندارد. امام می فرمایند من آن بار حال خوشی پیدا کردم و می خواهم دوباره نزدشان بروم. در ملاقات دوم مرحوم قاضی امام را خیلی تحویل می گیرند. شاگردان ایشان می پرسند چرا اینگونه برخورد کردید؟ دفعه اول احترام زیادی نگذاشتید، از جایتان بلند نشدید و فقط چند دقیقه ای دم نشستید و... ایشان می گویند من شنیده بودم این سید در قم اخلاق تدریس می کند، می خواستم ببینم آن درس ها لقلقه لسان است یا واقعا به آن چیزهایی که می گوید باور دارد؟! اما(با دیدن این رفتار او) دیدم که او به آن حرف ها باور دارد و آنچه می گوید خودش هم عمل کرده است.


  

هنگام نبرد صفین و رویارویی یاران امام علی (ع) با سپاهیان یاغی معاویه، امام علی (ع) مردم کوفه و اطراف آنرا به حضور در اردوگاه نظامی فراخواندند.
گروهی از مردم کوفه از ارادتمندان و یاران عبدالله بن مسعود بودند.
ابن مسعود از اصحاب بزرگ پیامبر (ص) و شاگرد ممتاز مکتب تفسیر امیرالمومنین(ع) بوده است.
این گروه از ارادتمندان او همراه سپاه امیرالمومنین (ع) از کوفه خارج شدند ولی به حضرت گفتند که ما به لشگرگاه شما نمی آییم و خودمان در اردوگاه و پادگانی مجزا ، مستقر می شویم.
آنها به امام (ع) گفتند : یاران شما و سپاه معاویه را زیر نظر می گیریم و با هر کدام که ستمگر یافتیم به مبارزه بر می خیزیم.
برای ما که مدعی اطاعت و همراهی بی چون و چرای امیرالمومنین هستیم این گونه سخن گفتن و مردد بودن جرم بزرگی است.
ما چنین انسانهایی را عده ای بی معرفت می نامیم که در میدان جنگ و در روز پیکار و حضور بدنبال محک زدن رفتار مولای خویش اند ولی پاسخ امام پرهیزگاران به اصحاب عبدالله بن مسعود  بسیار متفاوت و عبرت آموز و بی نظیر است.
حضرت نه تنها از رفتار آنها ناراحت و دلخور نشد و به بی معرفتی متهمشان نکرد بلکه زبان به ستایش آنها گشود و فرمود:
«مرحبا و اهلا، هذا هو الفقه فی الدین و العلم بالسنة ، من لم یرض بهذا فهو خائن جائر»
آفرین بر شما ، این کار همان فقاهت در دین است (فقه یعنی فهم عمیق در دین) و اینکار نشان دهنده آگاهی از سنت پیامبر است. و هر کس به اینکار راضی نباشد ستمکار و خیانت کار است.
امام علی (ع) شیعیان و یارانی را می پسندد که با چشمانی باز و نقاد از او پیروی و اطاعت کنند نه چشم و گوش بسته و با تعصب.

مصادر؛
وقعة صفین ص 115
شرح ابن ابی الحدید ج3ص 186
بحار الانوار ج32 ص 406


  

متن مورد بررسی:

میلیارد ها تومان خرج میکنیم نذری بدهیم ...

و در پایان

آرزوی شفای بیماری را داریم که برای نداشتن پول درمان میمیرد ....

 "ظهور در جمجمه هاست نه در جمعه ها"

بررسی:

قبل از بررسی محتوایی متن ابتدا باید دید آیا این نحوه از ادبیات به هنگام گفتن مطلبی که به نظر نویسنده حق میاد موثر واقع میشه یا نه، یعنی اگر هدف نویسنده این متن توهین نیست آیا اینکه افرادی که نذری می دن رو به خیال اینکه کارای بهتری میشه کرد و با هم منافات دارن و ... نادان خطاب کنیم و بگیم ظهور در جمجمه ها هست درست هست یا خیر.  
                                                                                                                                                                                                                                    به نظرم این نوع ادبیات بیشتر موجب موضع گیری و لجاجت می شه و حتی اگر حرف درستی هم زده بشه چون توهین آمیز هست از طرف فرد مقابل، مورد قبول نخواهد بود مثل این پیام هایی که بعضی در مورد حجاب و ... می سازن که آخرش افرادی که حجاب درستی رو ندارن بی غیرت و بی حیا و ... معرفی می کنه و با این کار ممکنه دل منتشر کننده خنک بشه، ولی اثر پیامشون خنثی میشه و با این پیام موجب ناراحتی خداوند می شن که هدف امر به معروف و نهی از منکر رو تاثیر قرار داده و رفتار مانند پدر و یا برادر مهربان و دلسوز نه خنک شدن دل، بطوری که به حضرت موسی دستور داده می شه که در مواجهه با فرعون که در گمراهی انقدر پیش رفته بود که ادعای خدایی می کرد، حضرت موسی با زبان نرم صحبت کنه تا شاید در فرعون اثر بذاره و برگرده، نه اینکه برای خنک شدن دل بنی اسرائیل به حضرت موسی دستور داده بشه که در اونجا حضرت موسی شروع به توهین به فرعون و ناسزا گفتن به اون کنه.

لذا تا این متهم کردن های دو طرف به هنگام مطرح کردن نظری از بین نره، فضا مثبت و سازنده نخواهد بود و اگر به دنبال تاثیر هستیم چنین روشی تاثیر گذار نیست.  


اما بررسی محتوایی متن:

 آیا نذری دادن و اطعام مردم که ثواب خیلی زیادی هم با توجه به روایات داره و افراد زیادی که توانایی مالی خوبی ندارن به هنگام برپایی هیات ها و نذری ها اطعام می شن و یا افرادی که توانایی مالی خوبی هم دارن ولی با خوردن اون غذا یا شربت یا آش یا شله زرد، با دیدن این مطلب، روحیه دینی در وجودشون زنده میشه یا بخاطر این شور و نشاط دور هم غذا خوردن به طرف مساجد کشیده می شن و پای صحبت های سخنران می شینن و به فکر می افتن،  آیا این با کمک به بیماران منافات داره؟

یعنی اگر کسی نذری بده دیگه نمی تونه به بیماران از فامیلش یا بقیه مردم کمک کنه؟

یا اگر کسی نذری می داد این نشون می ده این فرد اهل خیر و کمک به مردم و نیازمندان نیست و باید در جمجمش ظهور رخ بده؟

هر شخصی وظیفه داره به میزان توانش از خانوادش و  فامیل دور تر و همسایه و بعد همینطور دورتر، مراقب افراد باشه و اگر نیازمند هستن و این هم توانایی کمک داره، بهشون کمک کنه حالا اگر این فرد در کنار این وظایفش نذری هم داد تا هم افراد نیازمند بهره مند بشن و هم به رونق مجالس دینی و گرداوردی مردم برای فکر به آخرت و فهم دین که از اساسی ترین فرامینش کمک به همنوع و نیاز مند هست، کمک کنه، آیا این کار بدی هست؟

به نظرم همونطور که تفریح مساله لازمی هست و نباید به افرادی که تفریح می کنن و به خارج از کشور می رن مرتب گوشزد کرد که به فقرا کمک کنید و خجالت بکشید و به جای این فلان کار رو بکنید، گفته بشه و قضاوت نا حق  بشه، در در مورد رفتن به حج و نذری دادن و ... هم این مساله صادق هست.

 این پیام ها مخصوصا با این لحن نه از لحاظ محتوا درست هست و نه از لحاظ نحوه بیان و اثر گذاری و متاسفانه سنن خوبی که در جامعه رواج داره رو بجای هدایت درست، کلا ریشه کنشون می کنه و مردم رو کلا در خوبی کردن سرد می کنه.


  


"بد نیست من خاطره‌‌‌ای را برای شما نقل کنم؛ هرچند که به خیلی از دوستان هم این را گفته‌‌‌ام. امام یک‌‌‌وقت در اوایل انقلاب در سخنرانیهایشان از معاویه به صورت طعن‌‌‌آمیزی اسم می‌‌‌آورند. شما می‌‌‌دانید که من مدتی را در بلوچستان بودم و با خیلی از علمای آنجا دوست نزدیک هستم. مردم و علمای سنی آن منطقه، معاویه را مقدس می‌‌‌دانند. به امام عرض کردم که در طرف شرق کشورمان، چند صد میلیون نفر معاویه را محترم می‌‌‌شمارند و او را خال المؤمنین می‌‌‌دانند البته بحق یا به‌‌‌ناحق آن، مربوط به جلسه‌‌‌ی بحث است یعنی مسلمانان هند، پاکستان، بنگلادش و افغانستان اغلب سنی حنفی‌‌‌اند؛ این‌‌‌ها معاویه را محترم می‌‌‌شمارند. امام گفتند عجب، من نمی‌‌‌دانستم! من بعد از آن در طول این ده، یازده سال یک جمله‌‌‌ی طعن‌‌‌آمیز از امام راجع به معاویه نشنیدم. من خودم در نماز جمعه راجع به جنگ صفین و سایر جنگهای امیر المؤمنین صحبت می‌‌‌کنم؛ اما اهانت نمی‌‌‌کنم. تاریخ‌‌‌گویی، یک حرف است؛ اهانت، حرف دیگری است. تاریخ بیست و سه‌‌‌ساله‌‌‌ی بعد از رحلت پیامبر تا خلافت امیر المؤمنین، یک تاریخِ قابل بررسی است؛ باید بررسی شود؛ اما در آن اهانت و جسارت به خلفا به‌‌‌هیچ‌‌‌وجه نباید باشد."


بیانات آیت الله خامنه‌ای در دیدار اعضای گروه ویژه و گروه معارف اسلامی صدای جمهوری اسلامی ایران‌،
1370/12/13

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2603


  

بسم الله الرحمن الرحیم

متن مورد بررسی:

اینجا کشورم ایران پسری با پدر میلیاردرش سوار بر لکسوز به نماز جمعه
می رفت .....
در یک چراغ قرمز پسری همسن خودش را دید که گل
می فروخت .....
پسر میلیاردر به گل
فروش گفت:
الان وقت نماز جمعه است چرا نمیروی نماز
جمعه ...!!
پسر گل فروش گفت:
تو یک هفته به جای من زندگی کن ، من
یک سال به جای تو عبادت می کنم ،،،
شکم گرسنه نمیتواند صراط المستقیم را خوب ادا کند ،،،
سلام مرا به خدا برسون و بهش
بگو گل نمی خری ......؟


بررسی:

این پیام صرفا در صدد بیان یک مطلب است (شکم گرسنه نمی تواند دیندار باشد)

آیا این جمله به این صورت علمی و دقیق است؟ با هم بررسی می کنیم.

پاسخ کوتاه:

بطور کلی، در این مساله که ما باید برای تامین معاش خود تلاش کنیم شکی نیست و در اینکه حکّام در مقابل معیشت مردم مسئول هستند هم شکی نداریم و در اینکه یکی از عوامل سست شدن ایمان مردم فقر است اختلافی نمی باشد. ولی انسان فقیر عقلا جواز ندارد بخاطر فقر از آنچه می داند حق است دست بکشد و این توجیه مورد قبول به نظر نمی رسد.


پاسخ تفصیلی:

می توان گفت که یکی از متعدد مسائلی که موجب سست شدن افراد در اعتقاداتشان می شود بنا بر فرمایشات معصومین فقر می باشد. در عرصه دین اهمیت اقتصاد تا بدان اندازه است که معصومین فرموده اند:  "لولا رحمه ربّی علی فقراء اُمتی کاد الفقر أن یکون کفراً؛ (اگر رحمت پروردگارم بر تهیدستان امتم نبود، نزدیک بود فقر به کفر بینجامد)" و "اذا دخل الفقر من باب خرج الایمان من باب آخر" (هرگاه فقر از دری وارد شود ایمان از در دیگر خارج می شود).

حضرت علی علیه السلام نیز از بین تمام دل نگرانی هایی که می توانستند برای فرزندشان محمد حنفیه داشته باشند ، این مهم را نیز متذکر می شوند: ای فرزند! من از تهیدستی بر تو هراسناکم ، از فقر به خدا پناه ببر ، که همانا فقر ، دین انسان را ناقص ، و عقل را سرگردان ، و عامل دشمنی است.

از این رو کار کردن و فعالیت اقتصادی فرد برای تامین معاش خانواده اجرش با اجر جهاد در راه خدا برابر دانسته شده است و اگر در آن زمان فوت کند اجر شهید را خواهد داشت.


اما سوال مهم این است که آیا می توان به بهانه فقر از حق دست کشید و وظایف را انجام نداد و گفت نمی توانستم؟ آیا اگر بگوید شکم گرسنه نمی تواند صراط المستقیم را ادا کند در مقابل خداوند معذور است؟ مسلما پاسخ منفی است، زیرا خداوند خواهد گفت که مگر مسلمانان صدر اسلام که نه تنها فقیر بودند بلکه مرتب مورد شکنجه و آزار مشرکان مکه هم واقع می شدند و پدر و مادر و اقوامشان زیر شکنجه کشته می شدند و اموالشان مصادره می شد، فقیر نبودند و وضع مالی و اجتماعی و جسمی بدی نداشتند آنها چطور توانستند؟


تمامی بزرگان تاریخ  وقتی حق را فهمیدند سختی های موقتی را تحمل کردند و از حق دست نکشیدند و تا برطرف شدن سختی مقاومت کردند و این رمز پیروزی آنها در دنیا و آخرت بود چه مسلمان و چه غیر مسلمان.

این افراد وقتی متوجه حق بودن مطلبی شدند در قبول آن شرط های اضافی نگذاشتند که تنها اگر هیچ مشکلی نداشتم آنرا قبول می کنم و گرنه اصلا نمی توانم.

در طور زندگی در این دنیا که انسان ها در آن مختار هستند به واسطه ممکن الخطا بودن، ممکن است خود یا دیگران را دچار سختی کنند، آیا این سختی ها مجوز موجهی برای دست کشیدن از حق طلبی و عمل به آنچه فرد می داند درست است می باشد؟


در مورد فردی که دچار گرفتاری شده است خداوند تاکید به صبر همراه با امیدواری و تلاش کرده است. اجر زیادی برای آن ذکر کرده است و آنرا از اخلاق پیامبران دانسته است. خداوند به ما وعده گشایش بعد از سختی ها را داده است و در قرآن فرموده است (ان مع العسر یسری یقینا بعد از هر سختی، آسانی و گشایش است)
 لذا به هنگام ایجاد مشکلات و سختی ها راه درست تر این به نظر می رسد که ابتدا با دلی روشن هیچگاه امید خود را به آینده از دست ندهیم و از تلاش برای تغییر شرایط باز نایستیم و با این بهانه های نادرست که نمی توانیم و نمی شود، متوقف و تسلیم نشویم و در مرحله دوم وظیفه داریم به هنگام زیاد شدن فشار و ایجاد شدن سوالات در ذهن خود مخصوصا مسائل بنیادین و اعتقادی، به سرعت به افراد متخصص مراجعه کنیم و برای این سوالات طلب پاسخ کنیم تا این سوالات ما را از مسیر حق منحرف نکنند و به راحتی تسلیم و موجب خسارت دیدن خودمان هم در دنیا و هم در آخرت نشویم.

امیر المومنین علیه السلام:

"وَالصَّبْرُ فی النَّائِبَاتِ صَعْبٌ لَکِنَّ فَوْتَ الثَّوَابِ أَصْعَبْ

صبر در برابر حوادث و ناملائمات سخت است، ولى فوت شدن ثواب و پاداش از آن سخت تر است".


  

امام خمینی ره در سن 19 سالگی و در ضمن تحصیل، در مراسم بزرگداشت سید محمد طباطبایی، اولین خطابه? خود را قرائت کرد و تحسین همگان را برانگیخت. این خطابه در واقع یک بیانیه? سیاسی بود که در آن او به قدردانی و تمجید از سید محمد طباطبایی پرداخته بود. از قول او در مورد این خطابه نقل شده:


«پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم. آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه با خود فکر می‌کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله‌ای از آن را باور نداشته باشم... و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد... و عده‌ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی‌ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.»

 

(محمد معینی «زندگینامه: امام خمینی (1281-1368)» همشهری آنلاین، 11 خرداد 1387)


  

در جامعه ای که عقلا و اهل عمل و صداقت نقش ایفا کنند، آن جامعه رو به پیش رفت خواهد بود.
چرا که عاقلان با ملاک عقل و نه احساس تصمیم می گیرند.
چون صداقت دارند، موجب فریب و خامی مردم نمی شوند.
چون اهل عملند، سخنی می گویند که قادر به عملیاتی کردن آن باشند.
و متقابلا اگر در جامعه ای افراد جاهل اثر گذار باشند، نتیجه کارشان بر باد دادن سرمایه ها (مادی و معنوی) یک جامعه خواهد بود.
اگر صداقت نباشد دور را نزدیک و نزدیک را دور جلوه خواهند داد و در نتیجه موجب ورشکستگی و تسلط دشمن خواهند شد.
بعد از اینکه معاویه سنگر به سنگر پیشروی می کرد و جلو می آمد.

حضرت امیر علیه السلام خطبه ای برای مردم می خواند که رنج و سوز حضرت را نشان می دهد.می فرماید:
"مردم! همانا نخستین نقص شما رفتن خردمندان و صاحب نظران شماست.
آنانکه سخن می گویند پس راست می گویند.
و می گویند پس انجام می دهند."
...
(ایها الناس ان اول نقصکم ذهاب اولی النهی و الرای منکم؛ الذین یحدثون فیصدقون. و یقولون فیفعلون ...)
(تاریخ یعقوبی،  ج 2 ص 105)


قبلا این فرازها را در همین تاریخ یعقوبی خوانده بودم ولی امروز که دوباره مراجعه کردم و به این قسمت رسیدم در زمین میخکوب شدم!
حضرت از چه می نالد؟ از نداشتن آدم های عاقل که بفهمند کی سکوت کنند و کی سخن بگویند.
چه چیزی را نگویند و عاقلانه چه بگویند.
متاسفانه افراد پشت هم انداز، اهل شعار و بی عقل، احساسات ساده دلان را برمی انگیزند و آنان را به خاک مذلّت می کشانند.
اما عاقلان حرفشان کمتر خریدار دارد چرا که با شعار و بی صداقتی نمی خواهند سوار بر موج شوند.
به قول مرحوم علامه جعفری :
تصدیق های واقعی مخصوص اقلیتهاست.
حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه داریم که:
اموالتان را بدست سفها ندهید (آدم های بی عقل)
معلوم است که انسان بی عقل بجای تکثیر سرمایه، سرمایه سوزی می کند و میلیارد ها پول را به باد فنا می دهد.
فرد خردمند جامعه ورشکسته را به سمت آبادانی می برد.
حضرت امیر نشانه جامعه جاهلی را امر ذیل می داند:
سرزمینی که عالمانش بردهانشان لگام (لجام) زده شده و جاهلانشان مورد اکرام و اعزاز هستند.
بارض جاهلها مکرم و عالمها ملجم.
(دو سه خطبه اول نهج البلاغه)


  

اگر بخواهید بفهمید جمود با دنیای اسلام چه کرده است، این موضوع را در نظر بگیرید که علی بن ابیطالب را چه چیزی کشت؟ یک وقت می‏گوییم علی را چه کسی کشت و یک وقت می‏گوییم چه چیزی کشت؟ اگر بگوییم علی را چه کسی کشت؟
البته عبد الرحمن بن ملجم*، و اگر بگوییم علی را چه چیزی کشت، باید بگوییم جمود و خشک مغزی و خشکه مقدسی.

(مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ‏21، ص 92)

 

*خوارج، مردان و زنانی شریعت‌مدار بودند که از بذل جان و مال خود در راه دین دریغ نداشتند. علی(ع) آنان را حقیقت‌جویان گمراه می‌‌خواند (نهج البلاغه، خطبه 60)

و امام باقر (ع) نیز دربار? آنان فرموده است:

«خوارج، جاهلانه بر خود سخت گرفتند و ندانستند که دین خدا، فراخ‌تر از فهم آنان است.» (کافی، ج 2، ص 298)

در سیره و زندگی رهبران خوارج، جز زهد و تلاوت قرآن و نماز و روزه‌داری و تهجد و جهاد به چشم نمی‌خورد و اگر خشونتی از آنان سر زده است، آن را در راه خدا و برای حراست از دین خدا می‌دانستند؛ چنانکه –مشهور است– یکی از شب‌های قدر را برای کشتن علی (ع) و معاویه انتخاب کردند، تا ثواب بیشتری ببرند!


  


چه کسی تنها نیست؟

کسی که با همه، یعنی در سطح همه است.
کسی که رنگ زمان به خود می گیرد.
رنگ همه را به خود می گیرد و با همگان تفاهم دارد و در سطح موجودات و با وضع موجود به هر شکلش و هر بعدش منطبق است.
این آدم ... احساس تنهایی و احساس تک بودن و مجهول بودن نمی کند، چرا که از جنس همگان است.
او در جمع است و ... با جمع می خورد و ... می پوشد ... و می سازد و لذت می برد.
احساس خلاء مربوط به روحی است که آنچه در این جامعه و زمان و در این ابتذال و روزمره گی وجود دارد نمی تواند سیرش کند.
و می بینیم در علی علیه السلام، همان علی که می نالد و دائما فریاد می زند و سکوتش درد آور است، سخنش درد آور است، و همان علی که عمری شمشیر زده، جنگ ها کرده، فداکاریها نموده و جامعه ای را با قدرت و جهادش پی ریخته و بوجود آورده است در هنگامی که این نهضت پیروز شده او در میان جمع یاران تنهاست، و بعد می بینیم که نیمه شب های خاموش مدینه را ترک می کند و سر در حلقوم چاه ... می نالد.
... می خواهد دردش را بگوید، حرفش را بزند،
گوشی نیست.
دلی نیست.
تجانسی نیست.
در یثرب، یعنی در شهری ... و جامعه ای که به شمشیر او و سخن او پی ریخته شده، هیچ آشنا نمی بیند و نیمه شب به نخلستان پیرامون شهر می رود و در دل تاریک و هراسناک شب، به اطرافش نگاه می کند که کسی متوجه او نشود.
رنج بزرگ یک انسان این است که عظمت او ... و شخصیت او در قالب فکر های کوتاه، در برابر نگاه های پست و پلید، و احساس او، در روح های بسیار آلوده و اندک و تنگ، قرار گیرد ...
اما،

تنها ... در شبهاست که شیر می گرید.


(علی تنهاست، ص 39 تا 42)(علی شریعتی)

 

 

 

درد علی دوگونه است :


یک درد، دردیست که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می کند.
و درد دیگر دردیست که او را تنها در نیمه شب های خاموش کردن به دل نخلستان های اطراف مدینه کشانده ... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی می گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس می کند.
اما این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است "تنهایی است " که آن را نمی شناسیم!!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را ...
که علی درد شمشیر را احساس نمی کند،
و....... ما .......
درد علی را احساس نمی کنیم.


(علی تنهاست ص 46 و 47)


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ